تیتر اول / مرتضی کریمی زاده :
جونم سیتو بگه خالو یه سال زمستون عامغلونزا یا بقول دکترا آنفلوآنزای سختی تو جزیره خارگ پخش شده وی و از سر قضا ما هم با کشتی تو اسکله فلات قاره خارگ ، بسته بیدیم و نه کسی از خارگ تو کشتی ره می دادیم و نه خومو تو شهر می رفتیم انگار مثلا زامبی اومده وی توشهر!
اوما نه چکه می تنستیم مقاومت کنیما ، بلاخره یه الدنگی رفت شهر و بعدشم کل ملت دریانورد از کاپیتان گرتن تا ملوانش نابود که و نهاد.
ناخدا هم که دید ملت به زارپ و زورپ افتادن و آدم سالم تو کشتی نی ، از دفتر شرکت تو خارگ مینی بوسی درخواست که ، و پرسنل محترم کشتی گله ای بی سی که سی بیمارستان!
وختی داخل درمونگاه واویدیم ،بوووووی ، دیدیم ، ای بوا بوا نصف جمعیت خارگ عامغلونزایی واویدن و ایی پرستارا و دکترای بیوخت هم آمپول توپنچ دم مریضا می دوون. تنها آدم سالم ما هم که بعنوان مراقب و همراه ما اومده وی و مریض نواویده وی یه همکار ساده و دنیا ندیده بی که بنده خدا ره چه چی بلد نبی و ما همش هلش می داییم. فارسیش هم بقول خوش خیلی لاغر بی!
خلاصه تو بیمارستان اوضاعی بی و معلوم نبی کی به کین و یه وخت می دیی مریضا دم دکترا می دوون یه وخت هم دکترا التماس مریضا می کردن تا آمپولشو بزنن!. ماهم که جامو ری تختا نبی و سلهلو گلهلو تو درمونگاه می چرخیدیم تو سالن بصورت فله ای هر نیم ساعت یه بار فقط یه موینه ی خالی وامبیدیم و بعدشم هیچ! دیگه کسی پرسمو نمی کرد.
ای بنده خدایی هم که سالم بی و دم ایی دکترا و پرستارا دار بی کسی محلش نمی نهاد. نیم ساعتی گذشت دیدیم رفیقمو از دیر حاسی میتو دستش هم ری پشتش می کشه و می ناله! گفتیم چی شد عامو حسین؟ دکتر چی شد؟تو کجایی؟ دوارتی دسش ری مازه اش کشی وبا عصبانیت گفت: وُلک خاک برسرشون با ایی دکتراشون! خودش یک ساعته داروم دنبالشون می دوم حالا یعنی من خر! اصلا هیچ نفهم ! شما که دکتری ولک ایطور تشخیص می دی؟یعنی بز هم ایطور درمون می کنن!
ما که گیچ آوییم گفتیم مثل ادم حرف بزن بینیم چی شده؟ دکتر کو آمپول کو چکارکردی؟ دوارتی خوشو مالوند و کمی دقت کرد تا بتونه فصیح تر حالی ما کنه و ادامه داد: ولک من خودش تو سالن ایستاده بودیم یکی همینا که خودش لباس مثل دیشداشه سفید بلند تنشه یه آمپول خرکی دستش بود و سه تای دیگه هم مثل سیگار لای انگشتاش آماده کرده بود ما هم بدو بدو رفتیم تو سینه اش و التماسش کردیم وگفتیم خو لامصب تو کجایی رفیقای ما دارن می میرن اصن ما مردیم از آنفلوآنزا؟ ولک شما چکار میکنین تو این خراب شده ! بیا آمپول بزن دیگه! خلاصه اونم خیلی عجله داشت یه چیزای گفت که من نمی فهمیدم البته خودش اونم حرفای ما را نمی فهمید ولی دستپاچش کردیم یه تختی هم کنارمون بود گفت خب همینجا بخواب بخواب زودباشمن مریض دارم…والله ما هم دستپاچه شدیم همین که خوابیدیم رو تخته شلوارمونو کمی کشید پایین و یهههو یک آمپول از اونایی که لای انگشتاش بود تو هوا چرخوند و مثل عجل معلق کوفتش تو پای ما که اوف اصن دردش خوبم نمیشه!! امپول نبود خو! ولک میخ طویله قاطر بود!
راننده مینی بوس زد ترک پیشونی خودش وگفت خو تو چرا خوابیدی رو تخت تو که مریض نبودی چرا نگفتی من مریض نیستم جواب داد ولک چه میدونستوم میخواد امپول بزنه! هم من دستپاچش کردم هم خودم دستپاچه شدم خو! اصن محلت نداد من حرف بزنم!! حالا می چی شده من از اینا زیاد بهم زدن طوریم نمیشه نگران من نباشین ولک برین فکری برای خودتون بکنین که سالم ازینجا بیرون نمی آیین! بعد دوارتی پشتش و خاروندو درحالی که سمت دستشویی می دوید گفت: بغغغغغغغغران!!
والسلام
مرتضی کریمی زاده اسفند۹۷
متاسفانه شدیدا متن نژادپرستانه هست و توهین به گویش هست و تمسخر دیگر اقوام توش هست
سلام
این نوشته بر اساس یک خاطره کاملا واقعی می باشد و مسئولیت آن نیز بر عهده خود نویسنده می باشد
در پناه حق باشید
وُلك من مَردَم
بِتو ميدزدم
بتووووووووو
اولا تشكرويژه از اقا مرتضي كه با ذكر خاطرات شيرينش دراين اوضاع كه لبخند قيمتي شده گاه و بيگاه مارا ميخنداندبراين حقير و همه خوانندگان واجب است دوما اقايي به نام حق طلب اصلا شما معناي نژاد پرستي رو ميدوني مگه آپارتايده برادر صبح تاشب تو راديو و تلويزيون همه اقوام وقبايل رو بنام مسخره ميكنن همين بوشهر و بوشهري رو مسخره كردن شما كجا بودي اخوي الان تو اين نوشته اسم كدوم قوم اورده شده كه شما كاشف الهجه شدين اگه منظورتون اون ولك است كه توبسياري از شهرستانها ازاين كلمه به شوخي هم استفاده ميكنن لطفا بجاي اينكه با غرض ورزي ارزش هنري كار هم ولايتي عزيزمون رو كم كنيد اندكي منصف باشيدو برويد جلوي توهينهاي به لهجه بوشهري و بنه گزي رو بگيرين البته نقد كردن ايرادي نداره به شرط اينكه نقاد …………………………
احسنت خالو جان مثل همیشه عالی
محونا کل
خاطره خوب و داستان خوب يادآورى صحنه هاى خاطره آميز و خنده دار
از هر فردى ربطى به نژاد اون نداره
درود دايى
مثل همیشه شیوا و عالی .احسنت خالو مرتضی..
باسلام و تشکر ازاظهار نظرات و نقدهای دوستان اینجانب خاک پای همه اقوام و طوایف ایرانی بوده و هستم وخدای ناکرده قصد توهین به هیچ لهجه یا گویشی را نداشتم و اگر کسی احساس نژادپرستانه ای نموده صمیمانه عذرخواهی میکنم!! ضمنااین خاطره با اجازه همان دوست شهرستانی نوشته شده و لینک اون هم برای آن عزیز اسال شده است.
سلام. و احسنت.خوب بود .توی این زمانه خنداندن، هنر و خدمت به مردم است.مطلب توهین آمیز و هجو داخل متن ندیدیم.توصیف مطالب به لهجه و گویش محلی بود.عمو مرتضی دستت درد نکنه
درود بر آقا مرتضی دوست عزیزم.
خیلی عالی بود.از این وقت گذاشتی و این متن را آماده کردی تا گل لبخند را بر لبان هموطنان بنشانی،ممنونم.
خیلی هم قشنگ خیلی هم پاک پاکیزه
خیلی هم خوب
دورد بر آقای کریمی زاده داستان خیلی قشنگی بود دست شما درد نکنه
باسلام خدمت رفیق خودم آقا مرتضی
خوانندگان عزیز عنایت بفرماین این خاطره از ایشون تنها به صورت متن بود که خیلی هم زیبا و با سلیقه بیان شده …
با توجه به شناختی که از مرتضی عزیزم دارم مطمئن باشین اگر حضوری براتون تعریف می کرد جذابیتش صد برابر بود…
من وقتی داشتنم متن رو می خوندم در ذهنم تصور کردم که الان خودش داره برام تعریف می کنه … باور کنید کلی خندیدم ….
شاد باشی مرتضی جان …
احسنت خالو جان مثل همیشه عالی
دورد بر خالو جان که همیشه باعث لبخند ما میشود
عالی بود خالو جون. احتمالا این رفیقت همون بهمن خان خوزستانی نبود ؟!
متن و سبک بازگویی بسیار قشنگ . نژادپرستانه و این صحبتها که دوستان فرمایش کردن، مال وقتایی نیست که با لهجه یا فرهنگ یه قومی عشق میکنیم و برامون لذتبخشه.
خالو جانِ ما ثابت کرده که همه نژادها و فرهنگهای مختلف رو دوست میداره.
خیلی خوب و تشکر
ایول دایی????????????????????????????????????
احسنت بر آقا مرتضی، مثل همیشه عالی بود، ان شاءاله برادر همیشه قلمت رو کاغذ خوب جولان بده.
خالو مرضی با واقعیت خیلی هم خونی نداره????یکم چپ و چاخانم اضافش کردی خودمونیما ولی در کل لبخندی بر لبمانمان جاری کردی دمت گرم کوکا
در جواب باید بگم مسخره هر نوع گویش محکومه چه گویش ما چه گویش هر جای دیگه بعد ایشون فکر میکنه همه مثل خودش که نیت سو دارن نه عزیز دل برادر اینا اسمش نقده برین سرچ کنین و درباره نقد مطالعه کنین????به جناب نویسنده عزیز میگم با این که شیوه خیلی خوبی داره نوشتتون ولی باور کنین هم تخریب شخصیت اعراب هم تمسخر لهجه دیده میشه که جفتش تو قرن بیست و یک محکومه