به گزارش تیتر اول بنه گز به نقل از ایسنا، سرهنگ عطاءالله شادمان از جمله  خلبانان حاضر در دوران دفاع قدس است. او در خاطره‌ای در ابطه با شهامت و شهادت طلبی دو همرزمش روایت می‌کند: ما در منطقه «چنانه» زیر نظر لشکر۱۶ زرهی قزوین مستقر شده بودیم که خبر دادند عراقی‌ها یکی از فرماندهان لشکر۱۶ ( احتمالاً شهید آرایشخواه) را ناجوانمردانه به شهادت رسانده‌اند. نحوه شهادت این فرمانده به گونه‌ای بود که عراقی‌ها او را پشت نفربر بسته و کشیده‌اند و در نهایت به وضع اسفباری او را به شهادت رسانده‌اند.

این مسئله در روحیه هوانیروزی‌ها خیلی ‌تاثیر گذاشت؛ چرا که در جمع هوانیروزی‌ها افراد بزرگی چون «حسین راستگو» و «محمّد شفیعی» حضور داشتند و بارها تا قلب دشمن رفته بودند و از روبه رو با آنها جنگیده بودند. راستگو یکی از بی‌باکترین خلبانان تاریخ هوانیروز بود و  شجاعت او زبانزد همه خلبانان هوانیروز و حتی پرسنل نیروی زمینی مستقر در منطقه بود.

من وقتی خبر شهادت آن فرمانده گردان از لشکر۱۶را شنیدم بی‌اختیار نگاهی به صورت راستگو انداختم و در دل گفتم: «آیا با بودن راستگو باید فرماندهان ما را این‌گونه به شهادت برسانند؟» صبح روز بعد اولین فروندی که به سوی عراقی‌ها به پرواز درآمد راستگو و محمّد شفیعی که او هم دست کمی از راستگو نداشت بودند.

آنها آن‌قدرجلو رفته بودند که دیگر با۲۰ میلیمتری عراقی‌ها را می‌زدند. فاصله بالگرد با عراقی‌ها کمتراز ۵۰ متر بود. من رسکیو(امداد) ایشان بودم و باید با فاصله کمی با او پرواز می‌کردم. پس از پایان عملیات به قرارگاه برگشتیم. بالگرد راستگو ۹  گلوله خورده بود و دیگر قادر به پرواز نبود. از طرفی اطلاعاتی به ما رسیده بود که عراق قصد دارد قرارگاه و محل پارک بالگردها را بمباران‌کند البته قبلاً چندین بار از این‌ کارها کرده بود.

در هرصورت بهترین اقدام تخلیه بالگردها بود. بلافاصله درهمان شب بالگردهایی که قادر به پرواز بودند از آن منطقه به پرواز درآمدند و بالگرد راستگو که تیرخورده بود با کمک نیروی هوایی روی تریلر گذاشته و تخلیه‌ شد. بلافاصله آن بالگرد به پایگاه دزفول و بالگردهای سالم به قرارگاه بعدی منتقل شدند. ساعتی بعد تعداد زیادی از هواپیماهای عراق در منطقه حاضر و محل بالگردها را که دیگر بالگردی در آن وجود نداشت به شدت بمباران کردند.

هنوز از بمباران اول فارغ نشده بودیم که مجدداً سه فروند هواپیمای «میگ» آن محل را بمباران کردند. عراق پس از این بمباران دربوق تبلیغاتی خود دمید و اعلام کرد که تمام بالگردها را هدف قرار داده است. غافل از اینکه ساعت ۹ صبح روز بعد تیم آتش پشتیبانی عمومی (همان بالگردها) به لیدری سرهنگ محمود بابایی  وارد عمل شد و به دنبال آن دو تیم آتش دیگر که در یکی از بالگردها راستگو و شفیعی بودند عراقی‌ها را تار و مارکردند.

پرواز بعدی بابایی و تیمش در همان نقطه بود. ولی راستگو و شفیعی ماموریت یافتند به «فکه» اعزام بشوند که در آنجا بالگرد آنها هدف موشک‌های عراقی قرارگرفت  و به شهادت  رسیدند. پیکر سوخته و پاک این عزیزان سه روز در منطقه زیر آتش شدید دو طرف ماند و وقتی عملیات با موفقیت نیروهای خودی به پایان رسید و عراقی‌ها از منطقه عقب نشینی کردند توانستیم پیکر پاک این عزیزان را  که مظهر شجاعت، تقوا و صداقت بودند تخلیه کنیم.

به نظر من و حتی به نظر آنهایی که در این عملیات حضور داشتند نیروهای ما این پیروزی را مدیون دو شهید هوانیروز راستگو و شفیعی  بودند و همگی بر این گفته اتفاق نظر داشتند.