وقتی حرف و عملمان دوتا میشود ( پیگیری یک سوژه)

به او اعتقادی خاص داشتند ، مردم دیارم را میگویم ، آنقدر از او به نیکی یاد می شود که به خودمان اجازه دهیم چند قدمی هر چند کوتاه در زنده نگه داشتن یادش انجام دهیم ، هر چند شنیده ام که مردان بزرگ به اینجور کارها احتیاجی ندارند بلکه این ماییم که برای زنده نگه داشتن خودمان باید قدمی در راستای نیکی های آنها برداریم ، سال ها پیش مردی از دیاری دیگر با خانواده اش به این خاک یعنی بنه گز مهاجرت میکند ، سجایای اخلاقی و برخورد نیک او و خانواده اش با مردم و همچنین از سلاله پیامبر بودنش باعث میشود بیش از پیش در میان مردم محترم و عزیز باشد ، سال ها از آن دوران میگذرد ، سید با همه نیکی هایش از میان ما رخت بر بسته است ، هر چند او فرزندان عزیزی را از خود برای بنه گزی ها به یادگار گذاشته است ، اما ما گاهی فراموشکار میشویم ، گاهی قدم که بر میداریم یادمان میرود داریم به کدام سو میرویم ، یادمان میرود چه گفته ایم ، قرار است چه کنیم ، همه اینها را گفتم تا به گوش دوستانمان برسانید ، الوعده وفا ، اگر قرار بر نیمه کار گذاشتن ساختن مقبره ای برای سید بود که چرا شروع کردید و اگر قرار است به پایان برسانید پس چرا به قول دوستان این دست و آن دست می کنید ، بیایم حرمت سید را نشکنیم ، دوباره آستین بالا بزنیم اما تا کار تمام نشده دست از کار نکشیم

قبلی «
بعدی »

۱ دیدگاه

  1. سلام شروع شروع خوبی بود اما وقتی صد کد خداپیدا می شود و همه برای خود نمای جلو می ایند همین است

دیدگاه بسته شده اند