روزگاری نمادی برای بنه گز بود ، فضای پاک و بالا دست آن خیلی ها را به بلندای آن کشاند ، خیلی از ما از کلات بنه گز خاطرات شیرینی داریم ، مردم ما هنوز هم از بالای کلات فضای زیبای رو به جلو را نظاره می کنند ، فضایی که سرشار از قدم هایی است که پدران ما بر روی آن گذاشته اند ، خاطراتی که پدر بزرگ ها و مادر بزرگ های ما برایمان تعریف کردند ، داستان هایی که پر بود از زیبایی های طبیعت ، داستان گرگ و روباه و تیهو و آهو و …. .
اما کم کم گذر زمان خیلی از آنها را از ما گرفت ، قهر انسان با طبیعت تنها عامل همه آنها بود
اما دوباره قلبهایمان به درد آمده است دردی که دنبال چاره ای برای آن هستیم ، آن را مرهمی خواهد بود یا نه ، نمی دانم
آیا اندیشه کسی را خواهد آزرد تا فکری کند و چاره ای بیندیشد ، آن را هم نمی دانم
کدام مسئول بر خود وظیفه خواهد دانست تا گذری بزند و لحظه ای از وقت گرانبهای خود را بگذارد برای دیدن و بررسی طبیعتی که هر لحظه در زیر بار زباله ها زشت تر و زشتر میشود آن را هم نمی دانم ، و فقط همین قدر می دانم که دیگر بر بلندای آن زیبا آفریده خداوند بوی خوشی به مشام نمیرسد و دیگر جایگاه مردمی نیست که دوست داشتند لحظه ای را به دور از صدای بوق بوق زندگی هوایی پاک استشمام کنند
امروز ضلع شمالی کلات فقط جایی برای گشتن سگ های ولگردیست که برای خوردن غذا به زباله های عالیشهر پناه آورده اند و این داشته زیبای طبیعت بر بلندای خود جز بوی بد سوختن زباله چیز دیگری ندارد اما هنوز هم دیر نشده است و هنوز میتوان تلاش کرد تا کلات میراث خاطرات زیبای پدران ما زیر خروار ها زباله به خاک سپرده نشود ….
آیا کسی هست مرا یاری کند …….